در راه زندگاني
نوشته شده توسط : ☂☂☂ مرتضـــــی ☂☂☂
جواني شمع ره کردم که جويم زندگاني را
نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را

کنون با بار پيري آرزومندم که برگردم

به دنبال جواني کوره راه زندگاني را

به ياد يار ديرين کاروان گم کرده رامانم

که شب در خواب بيند همرهان کارواني را

بهاري بود و ما را هم شبابي و شکر خوابي

چه غفلت داشتيم اي گل شبيخون جواني را

چه بيداري تلخي بود از خواب خوش مستي

که در کامم به زهرآلود شهد شادماني را

سخن با من نمي گوئي الا اي همزبان دل

خدايا با که گويم شکوه بي همزباني را

نسيم زلف جانان کو که چون برگ خزان ديده

به پاي سرو خود دارم هواي جانفشاني را

به چشم آسماني گردشي داري بلاي جان

خدا را بر مگردان اين بلاي آسماني را

نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن

که از آب بقا جويند عمر جاوداني را






:: موضوعات مرتبط: شهريار , ,
:: برچسب‌ها: در راه زندگاني ,
:: بازدید از این مطلب : 186
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: