سرانجام بشر را، اين زمان، انديشناكم، سخت
بيش از پيش.
كه ميلرزم به خود از وحشت اين ياد.
نه ميبيند،
نه ميخواند،
نه ميانديشد،
اين ناسازگار، اي داد!
نه آگاهش تواني كرد، با زاري
نه بيدارش توانم كرد، با فرياد!
نميداند،
براين جمعيت انبوه و اين پيكار روزافزون
كه ره گم ميكند در خون،
ازين پس، ماتم نان ميكند بيداد!
نميداند،
زميني را كه با خون آبياري ميكند،
گندم نخواهد داد!
:: موضوعات مرتبط:
فريدون مشيري ,
,
:: برچسبها:
ناسازگار ,
:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1